کتاب گریزپا

اثر آلیس مونرو از انتشارات افق - مترجم: شقایق قندهاری-دهه 2000

در مجموعه جدید فوق العاده آلیس مونرو، ما داستان هایی در مورد زنان در تمام سنین و شرایط پیدا می کنیم، زندگی آنها با ظرافت و همدلی این نویسنده بی نظیر قابل مقایسه است. فرار از داستان عنوان یک زن جوان است که، اگر چه او فکر می کند که او می خواهد، ناتوان از ترک شوهرش است. در Passion یک دختر کشوری که از طریق یک کار در یک هتل مجاور در دنیای بزرگتر ظاهر می شود، در یک لحظه از بینش خیره کننده، محدودیت ها و دروغ های آن احساسات مرموز را کشف می کند. در داستان نهایی، Powers، یک زن جوان با توانایی خواندن آینده، مجموعه ای از زنجیره ای از حوادث را شامل می شود که همسرش و دوستش در جستجوی مادام العمر از آنچه چنین هدیه واقعا به معنی است و واقعا آی تی.


خرید کتاب گریزپا
جستجوی کتاب گریزپا در گودریدز

معرفی کتاب گریزپا از نگاه کاربران
مونرو همچنان برای نشان دادن مهارتهای او به عنوان نویسنده در این مجموعه جدید داستانها ادامه می دهد. به عبارت دیگر، در احساسات این نویسنده کانادایی، همه چیز جایی است که باید باشد. هیچ چیز به شانس منتهی نشده است، همه چیز مورد مطالعه و جزئیات قرار گرفته است. در این داستان ها گفته می شود از زنان در حال اجرا، زنان فرار از خود، از نیازهای خود، از سرنوشت که بر علیه آنها خشمگین است. آنها زنان هستند، به رغم همه چیز، خودشان و آنچه را که دارند، به لطف مشاهیر صمیمی و شگفت انگیز کانادا که مونرو نقاشی می کند، مانند نقاشی است. برای اولین بار در داستان از نویسنده، آن را دارای یک نقاشی سه قابی که شامل همان شخصیت ژولیت (@ @ سرنوشت، در مدت کوتاهیFra، @ @ سکوت)، که پس از عبور از مراحل زندگی، به عنوان یک مادر، زن و کودک. هر داستان موزاییک است که در آن این زنان متولد، رشد می کنند و به شکل شعر به ما می آیند.

مشاهده لینک اصلی
من معمولا داستان کوتاه تر را ترجیح نمی دهم، اما آلیس Munros @ Runaway @ یک استثنا است. مونروس در واقع به طور کلی کار می کند. همه می دانند که داستان های کوتاه برای کامل تر از رمان مشکل تر است، در نتیجه عدم وجود نوشته های خوب نوشته شده. داستان های متاسفانه به نظر می رسد؟ یک تفاوت قابل توجه این است که داستان کوتاه مونروس واقعا کوتاه نیست. به طور واضح در کلمات، بسیاری از افراد نسبت به طول @ تعریف @ پایه هستند. (داستان های کوتاه به اندازه ساختار تعریف نشده است. گرچه هیچ تمایزی رسمی برای طول ندارد، محدوده در 1 تا 20 هزار کلمه تعریف شده است و آن را می توان در بیشتر ساعت ها بخواند؛ کوتاه تر از یک رمان [معمولا 80 تا 100 هزار کلمه]). علاوه بر این، خوانندگانش به سرعت متوجه خواهند شد که آنها کاملا مشابه رمانهایی هستند که در داستان و احساس غرق شدن آنها ارائه می کنند. داستانهای مونروس دامنه یک رمان را دارند، اما بدون هر گونه آشکار شدن سرعت و یا پیرایش. چگونه دقیقا او این کار را به یک هنر استدلال می کند. دو، من عاشق این موضوع هستم - گاهی اوقات آشکار است، گاهی اوقات دشوارتر برای تفسیر - از طریق کل کتاب عبور می کند، بیشتر باعث ایجاد احساس یک رمان انعطاف پذیر می شود، نه داستان های متاسفانه. (به عنوان مثال، این مجموعه هر کدام از شخصیت های اصلی از چیزی کار می کنند، پنهان می شوند، فرار می کنند، تلاش می کنند خودشان را پیدا کنند. احساسات فرار از حقیقت، به معنای واقعی کلمه از خانه هایشان فرار می کنند. احساس تنهایی در یک اتاق پر از دیگران ، نیاز به غلبه بر با وجود ظاهر بیرونی نیاز به هیچ چیز نیست. تفسیرهای چندگانه برای عبارت عنوان، از عامیانه به ساده، در سراسر استفاده می شود.) سوم، تمام داستان ها از نقطه نظر قهرمانان زن (@ Powers @ بخشی بخشی به دیدگاه مردانه) آنها همه چیز را در طول روایت می گذرانند؛ همه آنها تغییر می کنند، هرچند که همیشه در مسیر مثبت نیستند. برای بسیاری این تغییر یک تغییر دهنده زندگی است. مجموعه Munros از همان عنوان، مربوط به دو فراری: @ Carla، که شوهر بدخوانی او، کلارک، او را به الهام بخشیدن به فرار، و سیلویا، همسایه او که تشویق تلاش کارلاس فرار. شوهر Sylvias از بین رفته است، و او می آید به کارلا برای کمک در اطراف خانه خود تکیه می کند و یک نگرانی وسواسی برای دوست مورد آزار و اذیت او ایجاد می کند. دوستان سیلویا عشق خود را برای کارلا به عنوان یک لهجه توصیف می کنند. در حالی که کارلا از سوء استفاده از کلارکس خشمگین است، به نظر می رسد ظاهرا بدون برنامه ریزی سیلویا و خواستار آن نبوده است که اتوبوس را از شهر خارج کند، فقط برای خروج از اتوبوس و تماس با کلارک برای آمدن و گرفتن او. به طور قابل توجهی، کارلا، که لباس برخی از لباس های Sylvias را پوشید، تصمیم می گیرد که لباس ها را \"او\" نکنید. سیلویا، که بعدها به آپارتمان در شهر می رود، ممکن است فراری باشد. علاوه بر دو زن، فراری دیگری نیز وجود دارد: فلور، بز گوزن حیوانات کارلس، که به طور اسرارآمیز از بین می رود و در حالت افسانه ای باز می گردد، زمانی که کلارک از لحاظ جسمی تهدید سیلویا را می کند. ظاهر ناگهانی بز ها موجب صرفه جویی در سیلویا می شود و سپس فلور دوباره از بین می رود. پس از اینکه کارلا به کلارک بازگشت، استخوان های فلوراس را در جنگل می یابد. او درباره اینکه چگونه فلور مرد و سپس کلارک را از هر گونه گناه \"چیزی که او باید انجام دهد اگر او را به زندگی با او استدلال می کند. در واقع، او از حقیقت فرار می کند؛ سرنوشت فلورا ممکن است به آن برسد. در اینجا سه ​​فصل دیگر در مورد شخصیت های یکسان وجود دارد، در حالی که اشک در میان است. این در واقع تعاریف شفاف برای داستان کوتاه است (شاید عمدا). @ ما جولیت را برای اولین بار به عنوان یک معلم جوان و محترم ملاقات می کنیم، سپس به عنوان یک مادر جوان به والدین سالخورده می رویم، و در نهایت به عنوان یک زن دیرهنگام میانسال از دختر بالغ خود سوزانده می شود. به نظر می رسد استقلال و عقل گرائی که ما در جولیت تحسین کرده ایم، فرزند خود را که به دنبال چیزهای معنوی بود که او هرگز در خانه ندیده بود، بی اثر کرده است. @ @ In @ Tricks @، رابین، یک پرستار جوان که خود را می کشد هر ساله برای دیدن یک بازی شکسپیر در استراتفورد، انتاریو، به عنوان یک کمدی شکسپیر، کمی ترسیم شده است. اگر مونرو به نظر می رسد، حساسیت های عاشقانه ی یک زن جوان بی تجربه، در معرض ابتلا به کمیک دوازدهم یا کمدی خطاها قرار می گیرد. تصویر دیگری از محدوده مونروس، این به من یادآوری O. Henrys @ Gift of Magi @، اما پوشش یک زندگی بالغ را به جای یک کریسمس، اشتباه هویت را جدا کرد، نه در پایان شب، بلکه کل بزرگسالان عمر بعدا همانطور که بسیار شگفت انگیز و شانس کمی در واقع اتفاق می افتد، اما مطمئنا قابل اعتماد است، این در واقع من مورد علاقه من بود. @ Trespasses @ شبیه است، یک معاینه برای پیدا کردن هویت های ناشناخته، یک تصادف خسته کننده با احتمال باریک رخ می دهد اما قطعا قابل باور است؛ یک زندگی در حال تغییر، هر دو خوش شانس و تاسف (بسته به آنهایی که فلسفه ای ازignorance سعادت @) happenstance برای تمام شخصیت های درگیر است. @ Powers، @ داستان هشتم و نهایی مجموعه، به پنج قسمت تقسیم شده است. (جالب است که آن را به عنوان مثال از نظریه هرم فروتاها در نظر بگیریم). بخش اول شامل ...

مشاهده لینک اصلی
با تشکر از شما، لو گروسمن برای مقایسه کار من با آلیس مونرو و اجازه دادن به من از وجود او را می دانم. من چیزی شبیه او ندارم، اما این مهم نیست، شگفت انگیز است، و حالا من می توانم همه چیز را بخوانم، هرگز!

مشاهده لینک اصلی
اگر آلیس مونرو یک پل ساخته شده از چوبهای popsicle را برای عبور از رودخانه کلرادو در هر نقطه، من نمی ترسم به گام بر روی آن. هر چه در مورد نابغه اش می گویند، و باید خیلی از همه ابزارهایی که او به عنوان نویسنده می نویسد، بگویم، * ساختار * یکی است که او بیشتر استادانه است. این دقیقا همان چیزی است که واقع گرایانه به نظر می رسد نه به این دلیل که همه مردم در داستان هایش شلوار می پوشند (در صورت مناسب) و هیچ کدام از نوک پستان ها مانند چراغ قوه در لمس روشن نمی شوند بلکه به این دلیل که معنی و اهمیت و مسیر به گونه ای است که بر اساس قدرت خودشان، انباشت قطعات و نظم که در آن می رسند. داستان ها جمع می شوند منو می گوید اگر در تهیه پیش نویس، من احساس می کنم که بخشی از این اشتباه است [...] من به داستان توجه می کنم همانطور که واقعا بود اتفاق می افتد جایی، نه فقط در سر من و به شیوه خود، نه من. @ Ive نیز خواندن مونرو گفت که او یک داستان کوتاه را درک می کند - و در اینجا می گوید در مورد تجربه خود را به عنوان یک خواننده - @ نه به عنوان اگر آن جاده ای بود، مرا در جایی دیدم، با دیدگاه ها و انعطاف پذیری های شیک در طول راه [...]. بیشتر شبیه یک خانه است. همه می دانند که خانه چه کاری انجام می دهد، چگونه فضای بسته را برقرار می کند و ارتباط بین یک فضای محصور و دیگری را برقرار می کند و آنچه را که در خارج از محیط جدید است، ارائه می دهد. این چیزی است که این داستان ها را خشنود می کند - آنها به خواننده باز می شوند، و جاده ها و گوشه ها و نوبت ها و پله ها، همانطور که راه خود را در داخل می گذارید. آنها هرگز به شما مجبور نیستند شما را کنترل یا کنترل نکنند (البته البته آنها). آنها شما را مانند زندگی می دانند، در راه های کثیف، خنده دار، بی پروا. چگونه یک قطعه متناسب با قبلی است بخشی از معنی است. این فرم محتوای احساسی را منتقل می کند. (آیا آنقدر جالب است که او رمان ها را نمی نویسد؟ به من نشان می دهد که جادوی داستان هایش نیاز به یک ردیف محدود، انتهای قریب الوقوع، فضای بیش از حد دارد و آنها فریب می خورند، معلوم نیست، منتشر شده است.) در حالی که فراری به همان خوبی توه خیلی شادی، هنوز مونرو است.

مشاهده لینک اصلی
اگر به کسی نیاز دارید که در داستان های کوتاه به شما بفروشد، به آلیس مونرو بروید. نوشتن آن ساده و آسان است، اما هنوز هم طیف وسیعی از احساسات قابل توجه و ظریف را منتشر می کند. در فرار، بیشتر داستانها شامل یک زن میانسال است که در مورد گذشته اش ملاحظه می کند و یک رویداد بر زندگی او تأثیر می گذارد. فرضیه هر داستان به نظر ساده می آید - یک زن عاشقانه با یک مرد متاهل، یک دختر قادر به آرام کردن مادرش نیست - که اجازه می دهد Munro در حقایق در مورد روابط انسانی از طریق پروسس ساده خود را بافتد. این داستان کوتاه به سمت دیگر میچرخد، اما مونرو هر کلمه را به لحاظ لحظات و ارتباطات بین شخصیتهای شخصیت و شخصیتهایش حفظ میکند. توصیههایی برای کسانی که میخواهند یک مجموعه جامع از داستانهای کوتاه درباره روابط انسانی و همچنین کسانی که مایلند برخی از کاناداییها ادبیات. من خواندن چند داستان از فراری هر هفته و بحث در مورد آنها را با یک دوست، که اجازه می دهد من مونورس طنز معشوق و میل خود را به ظرافت است که می گوید بسیاری.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب گریزپا


 کتاب غلبه بر قماربازی بیمارگون
 کتاب مرجع کاربردی jQuery
 کتاب رهبری به شیوه ی مادیبا
 کتاب ۲۵۱ ترفند در Microsoft Visual Studio 2010
 کتاب زرافه ی سفید
 کتاب آواز دلفین