رمان جدید جوزف ساراماگوس جایزه نوبل این سوال را مطرح می کند که چه اتفاقی می افتد زمانی که فریاد زدنی تصمیم می گیرد که مرگ بیشتر نباشد؟ در روز اول سال نو، هیچ کس نمی میرد. این، البته، موجب اختلاف بین سیاستمداران، رهبران مذهبی، متخلفان و پزشکان می شود. از سوی دیگر، در میان عمومی مردم، در ابتدا جشن است. پرچم ها روی بالکن آویزان می شوند؛ مردم در خیابان ها رقص می زنند آنها اهداف بزرگی از بشریت را به دست آورده اند: زندگی ابدی. سپس واقعیت خانواده ها را ترک می کند تا به طور دائمی در حال مرگ باشند. سیاست های بیمه عمر بی معنی می شوند؛ و دفاتر مراسم تشییع جنازه به تنظیم دفن برای سگ های حیوانات خانگی، گربه ها، همستر ها و طوطی ها کاهش می یابد.
مرگ در آپارتمان سردش نشسته است، جایی که او به تنهایی با اسکیت و کابینت های اداری زندگی می کند و تجربیات او را مورد بررسی قرار می دهد: چه اتفاقی می افتد؟ اگر او، مرگ با کوچک "د"، تبدیل به انسان شد و در عشق عاشق شد؟
خرید کتاب در ستایش مرگ
جستجوی کتاب در ستایش مرگ در گودریدز
معرفی کتاب در ستایش مرگ از نگاه کاربران
اول از همه، من آن را از بین می برد که نویسندگان که از نشانه های مناسب استفاده نمی کنند و قوانین نوشتن درست به عنوان نابغه و شورشیان مورد ستایش قرار می گیرند. علامت گذاری نشانه ای از پیام کتاب نیست. علامت گذاری می کند که من می توانم آنچه را که خوانده ام را درک کنم. نقل قول ها قابل مذاکره نیستند. مهمترین چیز این است که من در مورد این کتاب ناراحت شدم. بله، من این فرض را دوست دارم. شخصیت مرگ به طرز شگفت انگیزی انجام شد. باید بگویم، با این حال، من فکر می کنم بخش دوم کتابم را دوست داشتم که در اطراف بنیادگرایان بهتر از من بودم. من نوشتن را کمی پرمشغله پیدا کردم، که تنها توسط نویسندگان پشتیبانی می شود، بدون توجه به آداب و رسوم دستوری. در حالی که من احترام می گذارم در مورد اهمیت مرگ در جهان ما (به عنوان مثال - اگر شما فکر می کنید عدم وجود یک مرگ خوب است، شما به شدت فریب خورده) و روش بصری از پیامدهای سیاسی، مدنی و اقتصادی از غیبت آن بود بافته شده به داستان، من فقط نمی کردم خودم لذت بردن از این بسیار است. من متوجه شدم که من مسن تر می گیرم، کمتر به این موضوع توجه می کنم که چطور علمی و اخلاقی است و من فقط می خواهم یک داستان خوب باشد. این یکی از آن داستان های خوب نیست که توجه من را به خود جلب می کند. من آن را به پایان رساندم، اما فقط به این خاطر که از خواندن چیزی امتناع میکنم
مشاهده لینک اصلی
پی. 23 - پس از گذراندن این روزهای سردرگمی، آنچه که آنها تصور می کردند بهترین از همه جهان ممکن و احتمال است، آنها را کشف کردند، خوشحال، که بهترین در حال حاضر بود که اتفاق می افتد، که یک زندگی واحد وجود داشت، شگفت انگیز بود، بدون ترس روزانه از تکه تکه تکه ای از پارک، جاودانگی در کشور که به ما داده بود، امن از متافیزیکی و هر کس بدون یک نامه ناخن برای باز کردن در زمان مرگ، شما به بهشت، شما را به خالص سازی، شما به جهنم، در این تقاطع ها در زمان های دیگر از هم جدا، همراهان عزیز این دره اشک به نام زمین، ساراماگو در بخش اول سعی کرد تا سؤال های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و مذهبی را مطرح کند که \"مرگ و میر\" نفوذ، ناشی از هرج و مرج است فساد، حاشیه بودن ... در بخش دوم، یکی از مواردی که بیشتر من را به دام انداخته، مرگ شخصیت اصلی، یک زندگیگرر، به ویژه یک، سلول انفرادی است، جایی که جهت تاریخ و مرگ مسیری را دنبال می کند که انتظار نمی رود، جایی که انتهای خود یک آغاز جدید است.
مشاهده لینک اصلی
با نگاهی بهLe Intermittences @ پس از فیلمبرداری از صفحه فوت کرد، من می توانید از آن صحنه از مهر هفتم اینگمار برگمن به عنوان یک چالش بزرگ برای شطرنج شوالیه قدیمی با falce.Ed حالا بعد از چند دهه فکر می کنم،، قدیمی تلاش می کند Azinhaga، شاید با یک میل شدید به هتک حرمت که در طول زندگی اش روح کمونیست آن را به ستوه آورده رانده می شود، و او را به جنگ های بی پایان در برابر کلیسای کاتولیک را برانگیخت. او تلاش می کند و او شکست می خورد. چرا مرگ یک موسسه بشر نه نه anObject از ایمان نیست، بخشی از تصفیه ما هستند و در گریز ناپذیری از آن می توانید به evento.Nel خالص نمی شود کاهش می یابد معمولا نامشخص است (بخت برگشته من باید بگویم) که بسیار شبیه پرتغال، که در حال حاضر قربانی یک بیماری همه گیر کوری سفید افتاده و از طریق یک بحران سیاسی در میان بدترین تصور، مرگ (مقاله در کوری و روشن بینی را ببینید) رفت، قبل از نفرین که به طور مداوم از دریافت قلب مردان، به عنوان اعتصابات جرم و ناگهان هیچ کس می میرد più.Lidea است در رگ های کسانی که رمانwhat اگر @ که از آن ساراماگو شاهکارهای متعدد به خود جلب کرد (در علاوه بر موارد فوق فقط نقل قول سنگ قایق) قرار داده، اما در مقایسه با دیگران این خاص است، برای بهتر یا بد است. ایده جدید نیست: در حال حاضر جاناتان سویفت در سفرهای گالیور ساکن بود توضیح ترسناک است که پشت سر dellimmortalità نهفته، اما طعنه شدید با که ساراماگو توصیف موسسات lannaspare بهره از مرگ، و به خصوص شکل کارناوال فراموش نشدنی است که Azinhaga قدیمی می تواند به قدیمی با داس می توانید این صفحات به مراتب بالاتر از آن نوشته شده توسط immaginatore بزرگ بریتانیا بلند نسبت دهد. است که می تواند به عنوان بخش دوم از این romanzo.Poi زیبا می رسند نقاط ضعف: برای این که ما باید صفحات شعر نادر است که همیشه موفق ساراماگو که کشید از وقتی که او از عشق می گوید، این بار حتی مرگ عاشق را اضافه کنید. در یک صفحه ساراماگو آدرس خواننده اعلام کرد که این کتاب در نظر گرفته شده به بازتابی متافیزیکی در مرگ: این بیانیه شاعرانه غیر معمول، که در چشمان من در واقع اعلام ناتوانی جنسی است. شما می توانید یک رمان هتاک در مورد یکی از اجزای مقدس ترین (شاید مقدس ترین از همه) از انسانیت ما نوشتن نیست، و اگر چه آن را پرتغالی فیلدینگ همه استعداد باور نکردنی خود سعی (و نوشت: یک رمان فوق العاده)، در نهایت او نمیتواند همه چیز را از عدم دادن شخصیت حداقل تا حدودی فراتر از شخصیتش اجتناب کند. باقی می ماند این آرمان از طبقات فقیر جامعه را ساده و بی تکلف و کودکانه وجود دارد، در صورتی که فقر به خودی خود برای تضمین شأن اخلاقی مردم (که به هیچ وجه به سرشماری مرتبط نیست) .Parimenti کاملا حیاتی دست و پا چلفتی و خشن که باقی می ماند همواره به isitituzioni کلیسا حتی زمانی که، همانطور که در این داستان، به طور مستقیم در حوادث درگیر نمی رسد؛ بدتر از آن خطوط که از موسسات مافیا صحبت با هم به حدی به آستانه در توهین به کسانی که با مافیا به حال به انجام بنیاد. قطعا وقتی ساراماگو می نویسد در مورد آنچه او را به سریع لمس، کنترل خود را از دست penna.Davvero تلاش میکنم تا به تصمیم بگیرند که چه من بیشتر از این کتاب را دوست داشت: اگر پرتره به شدت مضحک و زنده از دولت خیالی، اگر فوق العاده شعر از صفحات از عشق بین مرگ و مرد، هر چند همیشه سبک خاصی نیستند بلکه کامل، اگر چگالی از صفحات هرگز بی ارزش طولانی. پاسخ واقعا واضح است و نمی تواند متفاوت باشد، یعنی سگ. عزیناگا عزیز قدیمی، با مرگ که خانم و معشوقه نمی تواند بازی کند. اینگرم برگمن موفق نشد و شما موفق نشدید. خوب، واقعا، واقعا من می خواهم به فکر می کنم که هنگامی که آن را آمد لحظه ای خود را بانوی منتظر بود برای شما با یک لبخند، و با یک ویولن سل در دست او.
مشاهده لینک اصلی
یک کتاب عجیب و غریب است. من نمی دانم که ژانر من آن را قرار داده است، چرا که بخشی از آن فانتزی، فلسفه بخشی، و بخشی از طنز است. شاید به هر حال در کنار نقطه باشد. سؤالی که با آن شروع می شود این است که چه اتفاقی می افتد اگر به طور ناگهانی مرگ بیشتری رخ دهد. ممکن است فکر کنید که فوق العاده خواهد بود. پس از همه، بسیاری از کسانی که واقعا میخواهند بمیرند وجود ندارد. اما با مشکلات خاصی همراه است. مردم همچنان به بزرگتر شدن و بیمار شدن ادامه خواهند داد، اما آنها نخواهند مرد. این کتاب برخی سوالات بسیار دشوار در مورد زندگی و مرگ را مطرح می کند و واقعا جواب نمی دهد، اما این کار را به شیوه بسیار جالب انجام می دهد. چیزی که من از آن می گیرم این است که در واقع آن چیزی نیست جز فلسفی از آن، بلکه این واقعیت است که گاه گاه خنده دار است، اما آن هم در زمان های دیگر غم انگیز و حتی مضر است. فقط خواندن جالب است
مشاهده لینک اصلی
در شبکه من این دیدگاه را که باعث لبخند من شد، پیدا کردم: یک کتاب (â € |) توسط یک نشانه گذاری بد جریمه شد. آن را با یک جایزه نوبل نوشته خواهد شد، اما برای تقریبا هیچ نقشی، کمبود نقل قول برای گفتگوها، نامزدی با سوالات کوچک و بدون سوال و غیره توجیهی ندارد. ساراماگو به عنوان نقاط مورد نظر قرار داده است. دو چیز در پرواز: (1) کمی بخوانید برای گروه خواندن (2) شاید زمان او نبود (3) این نفی کننده نیست که او یک فئیسون است (4) و آن را قادر به ایجاد شرایط پوچ واقع بینانه (5) اما همچنین سبک است که بیش از حد قهرمان از قرائت فعلی من (6) (حتی Baricco - برای گفتن - 10 سال پیش من او را دوست داشتم، اما در حال حاضر من من می ترسم دوباره آن را بخوانم) (7) و Cecity برای من بسیار عالی است (8) شاید من بیشتر ناراحت هستم و تمام این طنز غیر منتظره من را نیز درگیر نکرده است. خوب، خوب، اما خیلی خوب نیست. [69/100]
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب در ستایش مرگ
مرگ در آپارتمان سردش نشسته است، جایی که او به تنهایی با اسکیت و کابینت های اداری زندگی می کند و تجربیات او را مورد بررسی قرار می دهد: چه اتفاقی می افتد؟ اگر او، مرگ با کوچک "د"، تبدیل به انسان شد و در عشق عاشق شد؟
خرید کتاب در ستایش مرگ
جستجوی کتاب در ستایش مرگ در گودریدز
مشاهده لینک اصلی
پی. 23 - پس از گذراندن این روزهای سردرگمی، آنچه که آنها تصور می کردند بهترین از همه جهان ممکن و احتمال است، آنها را کشف کردند، خوشحال، که بهترین در حال حاضر بود که اتفاق می افتد، که یک زندگی واحد وجود داشت، شگفت انگیز بود، بدون ترس روزانه از تکه تکه تکه ای از پارک، جاودانگی در کشور که به ما داده بود، امن از متافیزیکی و هر کس بدون یک نامه ناخن برای باز کردن در زمان مرگ، شما به بهشت، شما را به خالص سازی، شما به جهنم، در این تقاطع ها در زمان های دیگر از هم جدا، همراهان عزیز این دره اشک به نام زمین، ساراماگو در بخش اول سعی کرد تا سؤال های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و مذهبی را مطرح کند که \"مرگ و میر\" نفوذ، ناشی از هرج و مرج است فساد، حاشیه بودن ... در بخش دوم، یکی از مواردی که بیشتر من را به دام انداخته، مرگ شخصیت اصلی، یک زندگیگرر، به ویژه یک، سلول انفرادی است، جایی که جهت تاریخ و مرگ مسیری را دنبال می کند که انتظار نمی رود، جایی که انتهای خود یک آغاز جدید است.
مشاهده لینک اصلی
با نگاهی بهLe Intermittences @ پس از فیلمبرداری از صفحه فوت کرد، من می توانید از آن صحنه از مهر هفتم اینگمار برگمن به عنوان یک چالش بزرگ برای شطرنج شوالیه قدیمی با falce.Ed حالا بعد از چند دهه فکر می کنم،، قدیمی تلاش می کند Azinhaga، شاید با یک میل شدید به هتک حرمت که در طول زندگی اش روح کمونیست آن را به ستوه آورده رانده می شود، و او را به جنگ های بی پایان در برابر کلیسای کاتولیک را برانگیخت. او تلاش می کند و او شکست می خورد. چرا مرگ یک موسسه بشر نه نه anObject از ایمان نیست، بخشی از تصفیه ما هستند و در گریز ناپذیری از آن می توانید به evento.Nel خالص نمی شود کاهش می یابد معمولا نامشخص است (بخت برگشته من باید بگویم) که بسیار شبیه پرتغال، که در حال حاضر قربانی یک بیماری همه گیر کوری سفید افتاده و از طریق یک بحران سیاسی در میان بدترین تصور، مرگ (مقاله در کوری و روشن بینی را ببینید) رفت، قبل از نفرین که به طور مداوم از دریافت قلب مردان، به عنوان اعتصابات جرم و ناگهان هیچ کس می میرد più.Lidea است در رگ های کسانی که رمانwhat اگر @ که از آن ساراماگو شاهکارهای متعدد به خود جلب کرد (در علاوه بر موارد فوق فقط نقل قول سنگ قایق) قرار داده، اما در مقایسه با دیگران این خاص است، برای بهتر یا بد است. ایده جدید نیست: در حال حاضر جاناتان سویفت در سفرهای گالیور ساکن بود توضیح ترسناک است که پشت سر dellimmortalità نهفته، اما طعنه شدید با که ساراماگو توصیف موسسات lannaspare بهره از مرگ، و به خصوص شکل کارناوال فراموش نشدنی است که Azinhaga قدیمی می تواند به قدیمی با داس می توانید این صفحات به مراتب بالاتر از آن نوشته شده توسط immaginatore بزرگ بریتانیا بلند نسبت دهد. است که می تواند به عنوان بخش دوم از این romanzo.Poi زیبا می رسند نقاط ضعف: برای این که ما باید صفحات شعر نادر است که همیشه موفق ساراماگو که کشید از وقتی که او از عشق می گوید، این بار حتی مرگ عاشق را اضافه کنید. در یک صفحه ساراماگو آدرس خواننده اعلام کرد که این کتاب در نظر گرفته شده به بازتابی متافیزیکی در مرگ: این بیانیه شاعرانه غیر معمول، که در چشمان من در واقع اعلام ناتوانی جنسی است. شما می توانید یک رمان هتاک در مورد یکی از اجزای مقدس ترین (شاید مقدس ترین از همه) از انسانیت ما نوشتن نیست، و اگر چه آن را پرتغالی فیلدینگ همه استعداد باور نکردنی خود سعی (و نوشت: یک رمان فوق العاده)، در نهایت او نمیتواند همه چیز را از عدم دادن شخصیت حداقل تا حدودی فراتر از شخصیتش اجتناب کند. باقی می ماند این آرمان از طبقات فقیر جامعه را ساده و بی تکلف و کودکانه وجود دارد، در صورتی که فقر به خودی خود برای تضمین شأن اخلاقی مردم (که به هیچ وجه به سرشماری مرتبط نیست) .Parimenti کاملا حیاتی دست و پا چلفتی و خشن که باقی می ماند همواره به isitituzioni کلیسا حتی زمانی که، همانطور که در این داستان، به طور مستقیم در حوادث درگیر نمی رسد؛ بدتر از آن خطوط که از موسسات مافیا صحبت با هم به حدی به آستانه در توهین به کسانی که با مافیا به حال به انجام بنیاد. قطعا وقتی ساراماگو می نویسد در مورد آنچه او را به سریع لمس، کنترل خود را از دست penna.Davvero تلاش میکنم تا به تصمیم بگیرند که چه من بیشتر از این کتاب را دوست داشت: اگر پرتره به شدت مضحک و زنده از دولت خیالی، اگر فوق العاده شعر از صفحات از عشق بین مرگ و مرد، هر چند همیشه سبک خاصی نیستند بلکه کامل، اگر چگالی از صفحات هرگز بی ارزش طولانی. پاسخ واقعا واضح است و نمی تواند متفاوت باشد، یعنی سگ. عزیناگا عزیز قدیمی، با مرگ که خانم و معشوقه نمی تواند بازی کند. اینگرم برگمن موفق نشد و شما موفق نشدید. خوب، واقعا، واقعا من می خواهم به فکر می کنم که هنگامی که آن را آمد لحظه ای خود را بانوی منتظر بود برای شما با یک لبخند، و با یک ویولن سل در دست او.
مشاهده لینک اصلی
یک کتاب عجیب و غریب است. من نمی دانم که ژانر من آن را قرار داده است، چرا که بخشی از آن فانتزی، فلسفه بخشی، و بخشی از طنز است. شاید به هر حال در کنار نقطه باشد. سؤالی که با آن شروع می شود این است که چه اتفاقی می افتد اگر به طور ناگهانی مرگ بیشتری رخ دهد. ممکن است فکر کنید که فوق العاده خواهد بود. پس از همه، بسیاری از کسانی که واقعا میخواهند بمیرند وجود ندارد. اما با مشکلات خاصی همراه است. مردم همچنان به بزرگتر شدن و بیمار شدن ادامه خواهند داد، اما آنها نخواهند مرد. این کتاب برخی سوالات بسیار دشوار در مورد زندگی و مرگ را مطرح می کند و واقعا جواب نمی دهد، اما این کار را به شیوه بسیار جالب انجام می دهد. چیزی که من از آن می گیرم این است که در واقع آن چیزی نیست جز فلسفی از آن، بلکه این واقعیت است که گاه گاه خنده دار است، اما آن هم در زمان های دیگر غم انگیز و حتی مضر است. فقط خواندن جالب است
مشاهده لینک اصلی
در شبکه من این دیدگاه را که باعث لبخند من شد، پیدا کردم: یک کتاب (â € |) توسط یک نشانه گذاری بد جریمه شد. آن را با یک جایزه نوبل نوشته خواهد شد، اما برای تقریبا هیچ نقشی، کمبود نقل قول برای گفتگوها، نامزدی با سوالات کوچک و بدون سوال و غیره توجیهی ندارد. ساراماگو به عنوان نقاط مورد نظر قرار داده است. دو چیز در پرواز: (1) کمی بخوانید برای گروه خواندن (2) شاید زمان او نبود (3) این نفی کننده نیست که او یک فئیسون است (4) و آن را قادر به ایجاد شرایط پوچ واقع بینانه (5) اما همچنین سبک است که بیش از حد قهرمان از قرائت فعلی من (6) (حتی Baricco - برای گفتن - 10 سال پیش من او را دوست داشتم، اما در حال حاضر من من می ترسم دوباره آن را بخوانم) (7) و Cecity برای من بسیار عالی است (8) شاید من بیشتر ناراحت هستم و تمام این طنز غیر منتظره من را نیز درگیر نکرده است. خوب، خوب، اما خیلی خوب نیست. [69/100]
مشاهده لینک اصلی