کتاب خدمتکارها

اثر کاترین استاکت از انتشارات ققنوس - مترجم: نسترن ظهیری-دهه 2000

رمان خدمتکارها داستان سه زن آمریکایی است که دو نفرشان مستخدم سیاهپوستند . سومین زن می‌خواهد تبعیض‌های نژادی را دربارة آنها روایت کند . کاترین استاکت با لحنی گیرا این سه زن را به تصویر کشیده است که اراده‌شان برای ایجاد حرکتی تحول‌ برانگیز وضعیت شهرشان و نظر زنان ، مادران ، دختران ، پرستاران و دوستان را نسبت به همدیگر تغییر می‌دهد . خدمتکارها داستانی جهانی و همیشگی دربارة خط قرمزها و قوانینی است که رعایتشان می‌کنیم و قوانینی که رعایتشان نمی‌کنیم . این سه زن با تفاوت‌هایی که دارند برای کار کردن روی طرحی مخفیانه دور هم جمع می‌شوند و خودشان را به خطر می‌اندازند . چرا که می‌خواهند از خط قرمزهای حاکم بر جامعه‌شان عبور کنند : « درست قبل از اینکه خدمتکار خانم لیفولت شوم ، پسرم را از دست دادم . بیست و چهار ساله بود . بهترین دوره زندگی هر آدمی . وقت زیادی برای زندگی کردن توی این دنیا نداشت . » از رمان « خدمتکارها » چند سال پیش فیلمی ساخته شد ، که روح زنانة داستان را همراه خود داشت .


خرید کتاب خدمتکارها
جستجوی کتاب خدمتکارها در گودریدز

معرفی کتاب خدمتکارها از نگاه کاربران
The Help, Kathryn Stockett
عنوان: خدمتکار؛ نویسنده: کاترین استاکت؛ مترجم: هدیه تقوی؛ تهران، البرز، 1389، در 728 ص، شابک: 9789644427299؛ موضوع: داستانهای نویسندگان امریکایی قرن 21 م
مترجم: شهناز کمیلی زاده، کرج، در دانش بهمن، 1390، در 714 ص، شابک: 9789641741497؛
مترجم: شبنم سعادت؛ تهران، فراز، 1391، در 597 ص، شابک: 9789642434350؛
مترجم: آراز ایلخچویی، نشر آموت، 1391، در 608 ص، شابک: 9786006605012؛
مترجم: نسترن ظهیری، تهران، ققنوس، 1391، در 664 ص، شابک: 9789643119973؛
داستان در میانه ی قرن بیستم میلادی می‌گذرد، دهه ی شصت به پایانش نزدیک می‌شود و زندگی‌ها در هم گره خورده‌ اند: امریکا تغییر می‌کند و این تغییرات بیشتر اجتماعی هستند. جنگ ویتنام به روزهای سیاه خود نزدیک، و جنبش سیاه‌پوستان اوج گرفته است، فاصله ی بین نسل‌ها گسترش یافته، و جامعه در حد و مرز انفجار قرار دارد. در این میان، در ایالت می‌.سی‌.سی‌.پی (یک ایالت جنوبی و بشدت نژادپرست) زندگی رنگین‌پوستان و سفیدپوستان در هم تنیده است. داستان در کنار خدمتکارهای رنگین‌ پوست و خانواده‌ های آنان در جامعه ی طبقه ی متوسط و ثروتمند سفیدپوست می‌گذارد. رمان ساختار روایتی تکه‌ تکه‌ ای دارد: چند شخصیت کلیدی، هرکدام فصل‌هایی را برای خوانشگر روایت می‌کنند، و این روایت‌ها، در کنار اخبار و گزارش‌هایی که جا به‌ جا درون رمان جای گرفته، به خوانشگر این اجازه را می‌دهد، تا خود تصمیم بگیرد که در روایت داستانی چه می‌گذرد: آدم‌ها می‌آیند و می‌روند، مکان‌ها دیگر می‌شوند، و از یک ماجرا، تفسیرهای کاملاً دگرگونه عرضه می‌شود، اما ساختار کلی داستانی یکی ست، خدمتکارها و روزگار آن‌هاست. همان‌طور که کاترین استاکت در موخره ی خود، بر کتاب می‌نویسد: «با اطمینان می‌توانم بگویم که هیچ‌کس در خانواده ی من، هرگز از دیمیتری نپرسیده بود: یک سیاه‌پوست بودن در می‌.سی‌.سی‌.پی، بخاطر کار کردنش برای خانواده ی سفید ما، چه احساسی دارد. هرگز به ذهنمان خطور نکرد بپرسیم. روال زندگی همین بود. چیزی نبود که مردم احساس کنند، لازم ست بررسی و پژوهشکی کنند. سال‌ها آرزو می‌کردم کاش آن‌قدر بزرگ و هوشیار بودم تا از دیمیتری این پرسش را بپرسم. وقتی شانزده سالم بود، مرد. سال‌ها، پیش خودم تصور می‌کردم پاسخش چه می‌توانست باشد. و به همین خاطر است که این کتاب را نوشتم.»؛ پایان نقل. ا. شربیانی

مشاهده لینک اصلی
فوق العاده بود
خوب بودن یک کتاب برای من تاثیریه که روی فکرم می گذاره، اینکه چقدر تونسته از بین صفحه ها دستش رو دراز کنه و قلبمو لمس کنه و نمی تونم بگم چقدر این کتاب موفق بود

جایی از کتاب زن سیاه پوستی که خدمتکار خانه سفید پوست ها بود، دختر بچه ای رو که از کودکی بزرگ کرده بود و از مادرش محبتی نمی دید، هر روز بغل می کرد و می گفت:@ تو زیبایی، تو باهوشی، تو مهمی@ دختر بچه ای که می دونست بزرگ میشه و تبدیل به زن سفیدی میشه که حتی حاضر نیست باهاش یک جا بشینه. چطور می تونستم اینو بخونم و چیزی در درونم حس نکنم؟

چطور بخونم و فکر نکنم، به این که این همه زجر نزدیک به یک قرن بعد از ممنوع شدن برده داری چرا ادامه داشت، این همه جدایی و نژاد پرستی اون هم فقط 50 سال پیش، و بدونم که این 50 سال رویا های مارتین لوتر کینگ رو محقق نکرد
و بدتر اینکه بفهمم که ما هرجا به شیوه خودمون نژاد پرست به دنیا می آیم و انگشتمون رو به سمت بقیه دنیا می گیریم

یک جا سیاه و سفید، یک جا ایرانی و افغانی و ترک و یک جا یهودی و عرب ... چه فرقی داره؟

چه فرقی داشت هر دردی و اتفاقی که در این کتاب خوندم و اونروز که در مترو زن ها به یک زن افغانی که بچه ای که گریه می کرد رو بغل داشت گفتند جمع تر بشین، کشور مارو گرفتین بس نبود؟ جای صندلی مترو هم می گیری و همه تأیید کردند و از کنایه دنیا دو ایستگاه بعد عده ای دیگه وسایل زن @ایرانی@ رو گرفتند تا بتونه بچه رو آروم کنه و جای نشستن هم دادند
من چیکار کردم؟ سکوت. نگاهش کردم و یک لحظه نگاهمون گره خورد. فهمید که چی می خوام بگم و نگفتم. که سرم رو انداختم پایین و صدای آهنگ تو گوشمو زیاد کردم و گذاشتم 5 دقیقه هرچی می خوان بهش بگن
و فکر اون سکوت لعنتی منو رها نکرد
مادر بچه دار چه فرقی می کنه مال کجا و کدوم نژاد باشه وقتی مستأصل و خستس؟

گفتم که بگم داستان 1963 در شهر جکسون ایالت میسیسیپی آمریکاست. ولی برای من شهر خودم بود، تهران 95، و تمام دنیایی که توش زندگی می کنم
شاید اینقدر واضح نیست، کسی مجبور نیست از دستشویی ها و مغازه های جدا استفاده کنه. ولی برای من این حتی بدتره. چطور چیزی رو از بین برد که اگر دقت نکنی حتی نمی بینیش چون باهاش بزرگ میشی؟ چطور چهارچوب غلطی رو که نمی دونی خیلی وقت ها داری رو بشکنی؟

دوستش داشتم برای داستان عالی ای که داشت، برای شروعش و پایانش و سه کاراکتر اصلی، برای @هدف@ این کتاب و برای نوشتار نویسنده در آخر کتاب که شخصیت هارو برام واقعی تر کرد

من تو این کتاب بودم، همون که سکوت کرد و بعد تصمیم گرفت حداقل کاری که از دستش بر می اومد رو انجام بده، سعی کنه حداقل فکر خودش و چند نفر رو تغییر بده. شما هم هستید، مسئله اینه که کدومید؟




مشاهده لینک اصلی
من صبح این احساس وحشتناک و خسته کننده در دیافراگم خودم را احساس می کنم و در مورد این موضوع مثبت نیستم، اما برخی از آن را بر این کتاب سرزنش می کنم که نمی خواهم به پایان برسم. من یک دوست دوست دارم که اکنون به خاطر چیزهای احمقانه به من احترام می گذارد، اما این چیزی است که من گاهی اوقات چیزهای احمقانه را دوست دارم، و فکر می کنم واقعا فقط خسته کننده است، فقط به چیزهای هوشمندانه. چیزی که من آن را دوست ندارم زمانی است که نویسندگان هوشمند (یا حتی میانه روان) یک موضوع مهم را در نظر می گیرند و از حدس زدن در مورد آنچه که آنها نمی دانند، کم است. من می توانم هر یك از این نویسندگان را لیست كنم كه اگر به موضوعاتی بپردازند كه در آنها تجربه شخصی نداشته باشند (اتفاقا همه ی نویسندگان، خیلی دوست دارند عاشق دوست من باشند. مثلا \"The Lovely Bones\"، \"The Kite Runner\" آب برای فیل ها، خاطرات یک گیشا و غیره). این کتاب هایی است که من برای آنها صبر ندارم، مباحثی که ممکن است فردی با تصورات بیشتر یا خودآگاهی بتواند درباره ی مهربانانه، بدون بهره برداری از قربانی سازی شخصیت ها، نوشته باشد. آنها کتابهایی را می نویسند که روی یک موضوعی که شما نمی توانید انتقاد کنید پنهان کردن نوشتن تنبل است. راهنما یکی از این است. شما این بازی تلفن روایت را در این کتاب دریافت کردید. بازی تلفن گاهی اوقات بسیار سرگرم کننده است، و واقعا در داستان های هیولا مانند فرانکشتاین و واترینگ هیتس واقعا زیبا است، زیرا آنچه که آنها به من می گویند نیست به عنوان قابل اعتماد یا قاطع در نظر گرفته شده است. تمام جدیت در داستان های هیولا، تصور یا احساساتی است که از طریق لایه های روایت بازتاب می شود. هرچند که من در مورد موضوع راهنما احساس نمیکنم. در این کتاب، یک زن سفید پوست از دیدگاه یک زن سیاه پوست در جریان جنبش حقوق مدنی، که گفتگوهای زنان سفید پوست را گوش می دهد، می نویسد. موضوع مهم آن است و من نمیخواهم آن را از طریق راویهای غیر قابل اعتماد بخوانم. بنابراین، اساسا می توانم با گویش خدمتکاران سیاه پوست صحبت کنم، اما آنچه که به عنوان یک خواننده به من می اندازد این است که وقتی خدمتکار سیاه با نقل قول از زنان سفید پوست و همه آنها زبان کامل انگلیسی را بدون هیچ رگه ای از لهجه می دانند. هنگامی که یکی از خدمهگاران سیاه پوست شروع به اظهار نظر در مورد لهجه شدید یکی از زنان سفید پوست Celia Foote می کند، گفت و گو های گفتاری همچنان بی عیب و نقص است. این راوی کیست؟ چرا او انتخاب می کند که به زبان انگلیسی صحیح صحبت نکند، اگر او بتواند صحبت کند؟ چرا او تصمیم می گیرد که به شخص دیگری به زبان انگلیسی بگوید که او به من گفته است این حرف را نمی گوید؟ همچنین، معمولا لایه های روایت در یک کتاب تلفن بازی فقط درون کتاب است. در این مورد، صدای نویسنده از طریق داستان می افتد. من متقاعد شده ام که او مغز است که زن سفید پوست تلویزیون انگلیسی را می شنود و زنان سیاه و سفید صحبت می کنند. این بازی را دور می زند. حتی نقل قول از فیلم، نمونه ای از این است. مکالمه بین او و مینی چنین می کند: Celia Foote: آنها به خاطر آنچه من فکر می کردند انجام نمی دهند. مینی جکسون: آنها شما را دوست ندارند زیرا شما فکر می کنید که شما سطل زباله سفید هستید. سلیا در جمله ای صحیح سخن می گوید، اما مینی در بخش دوم جمله، @ را از @ می گیرد. سلیا می گوید @ زیرا @، اما مینی می گوید @ علت. @ اگر خواننده قرار بود درک کند که سلیا در گفتار صحبت نمی کند، این منطقی است، اما از آنجایی که مشخص است که او انجام می دهد، معنی ندارد. تلاش برای روشن است، من مشکل خاصی در این کتاب نداشتم. من یک مشکل داشتم که در این کتاب آمده است: @ این زن سفید پوست در گفتار افراطی صحبت می کند @ و سپس گفتگوی زنانه را در گویش نوشته نمی شود. Aerin در پیغام 111 اشاره می کند که من در مورد گویش چشمی صحبت می کنم، که در مورد املا، تلفظ نیست، همانطور که در مثال بالا. هر کس در زندگی واقعی، به نوعی از زبان غیر استاندارد انگلیسی صحبت می کند. اگرچه من برخی از استفاده های بسیار زیبا از گفتار چشم را دیده ام، همانطور که Aerin اشاره می کند، نویسندگان معمولا از آن برای نشان دادن سوء استفاده از شخصیت ها یا اینکه آنها آموزش دیده نیستند، که اغلب دارای برتری نژادپرستانه است. اگر به شما این مشکل را می بخشد، من این را می گویم، و شما می خواهم در مورد این موضوع نظر بدهم، ممکن است بخواهید نظرات دیگر را بخوانید زیرا احتمالا کسی قبلا گفته است شما چه چیزی را می خواهید بگویید. و نه به این دلیل که من فکر می کنم مردم نباید آن را دوست داشته باشند، بلکه به این دلیل که تقریبا 100 صفحه در آن وجود دارد و من می توانم آن را ببینم و آن را نتوانستم درگیر کنم. وقتی چند تن از دوستان IRL از آنچه که من از این کتاب فکر کرده اند خواسته ام و گفتم که من برای آن اهمیتی ندارم، آنها به من گفته اند که من آن را خیلی جدی می گیرم، این فقط یک کتاب احمقانه و کتک است، نه مطالعه جدی مدنی حقوق. دوباره، من با کتاب های احمقانه مشکل دارم، اما وقتی یک کتاب احمقانه به عنوان یک کار مهم از تاریخ فرهنگی پنهان شده است، تمام آنچه که من می خواهم تمام وقت را انجام دهم، پنهان کردن آن است. و یک کتاب در مورد حقوق مدنی همیشه مهم تاریخ فرهنگی من است. به هر حال، کتاب ناخوشایند می شود؛ من ناخوشایند شدم اخبار بد آن است. اگر شما این کتاب را دوست داشتید، اما (یا واقعا، حتی اگر از آن متنفر بودید)، Coming of Age را در می سی سی پی توصیه می کنم. من فکر می کنم کتاب یکی از مهمترین سوابق A ...

مشاهده لینک اصلی
من با تن این کتاب ناراحت شدم من احساس کردم که نویسنده به موضوعات بسیار کلیشه ای پرداخت و شخصیت ها (مخصوصا آمریکایی های آفریقایی تبار آمریکایی) صداها و ساختارهای بسیار نامناسب و آشکار را در شرایط شخصیت ذهنی خود ساخت. من متوجه شدم که نویسنده بسیاری از این را به عنوان یک نتیجه از تجربه های او در جنوب در دهه 1960 نوشت و آن را به نظر می رسد معتبر برای او، و او حتی سعی در احترام از مردم و زمان؛ اما، در نهایت، من فکر کردم که از منظر بسیار محدود، ایده آل و تقریبا کودکانه از روابط نژادی بدون درک درستی از بشریت و روح شخصیت نوشته شده است. و موضوع نهایی \u0026 amp؛ پیام (به عنوان مثال،why، همه بودند - هیچ تفاوت بین ما پس از همه! @) فقط احساس من را تقویت کرد که این از کسی است که مفهوم بسیار توسعه نیافته و یا توسعه نیافته از روابط نژاد و نژاد در ایالات متحده نوشته شده است. نویسنده می تواند از جستجوی صداهای معتبر آفریقایی آمریکایی (ریچارد راایت، جیمز بالدوین، زورا نیل هورستون، لنگستون هیوز، تونی موریسون، آلیس واکر، مایا آنجلو) بهره مند شود و درک محدوده، دامنه و (مهم ترین) پایه ای از احساسات واقعی شخصیت های آفریقایی آمریکایی به عنوان یک نتیجه از سفر خود به عنوان یک مردم در ایالات متحده آمریکا (امید، سرخوردگی، رانندگی، شور، خشم، شادی، غم، افسردگی، شادی) بیان می کنند.

مشاهده لینک اصلی
** هشدار اسپویلر ** من اولین پاراگراف راهنما را بخاطر جذب کلمات خواندم اما به طور ناگهانی از گوگل گرفتار شدم. من خواندن را متوقف کردم. این کتاب را در دست من تغییر دادم، به زندگینامه نویسندگان و عکس های پشت جلد گردن کشیده شدم. عجله داشتن در من این بود: [خطای تصویر] اوه، عاشق شیرین، من فکر کردم. Manhattanite ثروتمند و سفید. عالی. و کسی که ظاهرا خودش را در سیاه پوست ساحلی ظاهر می کند. حتی بهتر است. من چشمانم را ریختم و به صفحه اول برگشتم، به طور کامل آماده هر متن در هر صفحه متنفر بودم، و از Aibileens به طرز وحشتناکی متمایز @ voice @ نوشته شده توسط این بانوی سفیدپوستان سفید پوش شدم. به نظر من، من واقعا نمی فهمم که این باید بخشی از یک فرهنگ باشد تا بتواند به طور موثری (یا حتی تکان دهنده) در مورد یا در صدای آن فرهنگ نوشت. Wally Lamb به طور قانع کننده ای به عنوان دوقلو نوشت: من می دانم که این بسیار واقعی است (و به عنوان یک دوقلو یکسان، من می توانم برای اعتبار آن را متقاعد کند). نانسی فارمر زیبایی فرهنگ آفریقایی را به رمان علمی تخیلی \"گوش، چشم و بازو\" تزریق کرد. شخصیت مارک هادونس کریستوفر سینتون یک طرح قابل توجه یک کودک مبتلا به اوتیسم است. بنابراین به وضوح می تواند انجام شود. اما من در مورد Stockett متقاعد نشدم. وقتی فصل اول مینی در امداد کمک کرد، من خودم را برای یک چرخش غیرقابل تحقق در روایت Aibileens آماده کردم، یک پیچ گوشتی از زبان بومی که در بند اول آمده بود. این چیزی نیست که من گرفتم در عوض شخصیت او مانند خدمتکار دیگر چیزی نبود. صدای خود را در لایه های سخت و تلخ قرار داده و فویل خوبی را برای مبارزه پیچیده بین قطعنامه و بازنشستگی فراهم می کند. نه! مغز من فریاد زد. چه کار می کنی؟! این کار را نکنید اما صفحات تبدیل شده و وقتی که من بعدا در ساعت نگاه کردم، چند ساعت گذشت و من به خوبی به نقطه نیمه راه رسیدم. Dammit.And این الگوی است که در 2 1/2 روز پس از آن من را به خواندن راهنما کمک کرد؛ من خودم را دوست داشتم و به طور همزمان از آن متنفر بودم، اما بیشتر به سمت عشق معضل توجه داشتم. در بخش راهنما Help، filler های معمولی که می تواند در هر دو عالمی روبرو Harlequin romance و Sucky Oprah Book Club یافت شود، قسمت های غریبه ای بی شماری وجود دارد. اما لحظات بیشتری از زیبایی، بشریت و طنز برخوردار هستند، حتی اگر پایان یک کمربند کوچک باشد. (جای تعجب نیست که بانوی سفید غنی موجب صرفه جویی در روز و به دست آوردن آنچه می خواهد.) آیا ادبیات عالی کمک می کند؟ نه. آیا خواندن سریع و لذت بخش است؟ بله این نیز یک تصویر نسبتا قابل توجه و واقعی است که زندگی در جنوب مانند در طول این دوره های پر سر و صدا بود. و برای آن ... خوب، برای آن که من آن را کاملا دوست داشتم.با تبریک Whitey McWhiterson، من شما را از کتاب خود متنفر نیستم. و خدا می داند که سعی کردم.

مشاهده لینک اصلی
در اینجا یک داستان قابل توضیح است از اینکه در طی جنبش حقوق مدنی دهه 1960 در میسیسیپی نژادپرستانه، یک خدمتکار سیاه پوست بود. چنین تاریخ عمیقی در رابطه سیاه و سفید وجود دارد و این داستان زیبایی طیف پیچیده را نشان می دهد، نه تنها تنفر، سوء استفاده، بی اعتمادی، بلکه عشق، وابستگی و وابستگی. استاتت این نقل قول را از هاول رینز در شخصیت شخصی خود به جز در انتهای رمان شامل می کند: برای نویسندگی از جنوب، موضوعی جالب نیست که از شخصیت سیاه و سفید در جهان نابرابر استبداد باشد. برای ناسازگاری که بر مبنای جامعه ایجاد می شود، هر گونه حساسیت عاطفی، غیرممکن است که بدانیم که چه چیزی بین دو نفر جریان دارد، احساس صادقانه یا ترس یا پراگماتیسم است. یک روش شایسته برای توصیف اهداف Stocketts برای این رمان. من می دانم که بسیاری از بررسی ها احتمالا بر روی روابط نژادی در کتاب تمرکز می کنند، اما به من بی ادعا ترین جمله ای بود که وقتی پرداخت می کنید کسی برای مراقبت از شما و معیشت آنها بستگی دارد که شما را خوشحال کند، نمی توانید یک رابطه صادقانه انتظار داشته باشید. من انتظار نداشتم این کتاب خیلی نزدیک به خانه باشد. پس از همه، من در جنوب رشد نکردم و به طور کلی تغییر ذهن نژادی در کشور را از دست دادم. اما این کتاب فقط درباره نژادپرستی و حقوق مدنی نیست. آن را در مورد رابطه کارفرما نیز می دانید. و من در جنوب آمریكا رشد كردم و با كاربر خدمتكار تلاش كردم كه خود را از فقر حفظ كنم و خانواده شادمان را خوشحال كنيم. همانطور که ما او را دوست داشتیم، می توانم بسیاری از مشکلات این روابط پیچیده را در تاریخ خودم ببینم. من می دانم خدمتکار ما بین دوست داشتن مادرم گیر کرده بود و ما را به سوی شیوه ای که او معتقد بود مناسب می دانست. من می دانم از لحاظ جسمی سخت است که از خورشید تا روزهای پایانی کار بیاورم و احساسات سختی را برای استراحت هرگز نداشته باشم؛ چرا که او تصمیم گیرنده خانه ما نیست و در هر لحظه ممکن است او تصمیم بگیرد که اشتباه تصمیم بگیرد. او کاملا قدرت نداشت، ولي او قدرتمند بود که ما را شکل داده و قالب کند. من به او احتیاج داشتم، احساس می کردم که چقدر بر او اعمال می شدم، اما هیچ وقت صدایی از او نداشتم و او را دوست داشتم. من او را به عهده گرفتم. با وجود اینکه او برای ما عاشق شده بود، می دانستم که او. ما فرزندان او بودیم، به ویژه جوانترین برادرانم. و با این حال وقتی که او به خانه برگشت، تماس ما را از دست دادیم. آیا آن را از تنبلی از زندگی خود را ناراحت کننده بود و یا پیچیدگی روابط ما بود بنابراین تخلیه او برش کراوات؟ ترس من این است که او فکر می کند ما عفت او را نگرفته ایم و تنها به عنوان خدمتکار او فکر می کنیم. من اغلب در مورد او فکر می کنم، همه ما در مورد او تعجب که در آن او وجود دارد، و بیش از هر چیزی، من فقط می خواهم بدانم که او خوشحال است و به او تشکر از شما. این بسیار عجیب است که کسی که چنین بخش مهمی از دوران کودکی خود را دارد می تواند از زندگی شما ناپدید شود. @ آنها می گویند مثل عشق واقعی، کمک خوبی است. شما فقط در یک عمر زندگی می کنید. @ من می دانم. باور کنید، من می دانم. داستان قوی و واقعی است و چیزی را که عمیق درون من است لمس می کند. من می توانستم به عشق عشق مادرانه از کنستانتین به اسکاتر کمک کنم، ببینید که درد در مثلث بین Aibileen و Mae Mobley و الیزابت، احساس خستگی مینی به سمت سلیا، و درک پیچیدگی خوب و بد، عشق و نفرت، ترس و امنیت. Stockett همه این احساسات را گرفت. همچنین سبک نوشتن را دوست داشتم. وقتی سبک تعریف طرح، من giddy. من همیشه عاشق ضرب المثلی نادرست و یا کتاب هایی درباره نویسنده در تلاش برای انتشار نیستم اما در اینجا کار می کند چون صادقانه است. این رمان در مورد یک زن سفید پوست است که مخفیانه حسابهای واقعی زنان خدمتکار سیاه را تهیه می کند - و رمان در اصل یک نویسنده سفید است که تلاش می کند تا خدمتکاران سیاه پوست را درک کند. سبکها همدیگر را به هم متصل می کنند، همانطور که پیام ها را انجام می دهند. نکته رمان اسکیتر این است که مردم را ببینند که مردم صرف نظر از رنگ پوستشان هستند و رمان Stocketts به زیبایی تصویر می کند که با هر دو خوب و بد در هر دو طرف. پوشش رمان دائمی با ریش سفید عشق و درک تزئین شده است. Stocket به ما سه پرنده معمولی می دهد، تصویری از زندگی عادی که خواهان پذیرفتن آن برای سادگی صادقانه است. این کتاب شاهکار اسکاتس است، داستان در آن است که فقط خارش برای خروج است. از اولین صفحه، صدای شخصیت ها به شکل زنده واضح و واقعی تبدیل شد، افراد تنفس شد. من دوست Aibileen را دوست داشتم، اما فکر می کنم صدای مینیس را دوست داشتم چون او شخصیتی قوی دارد. علاوه بر خدمتکاران، من عاشق هیللی به عنوان تصویری از غریب سفید سفید با اعتقاد به محرک است که مردم سیاه پوست به عنوان سفید پوستان خوب نیست، که به صورتseparate، اما برابر است @ به طوری که آن را نمی شنود نژادپرست. صحنه مورد علاقه من زمانی بود که هیللی می گوید آنها باید از نژادپرست ها مراقب باشند زیرا آنها خارج از آن هستند. کمی بیش از حد بالا است، اما اگر شما به جنوب، نه چندان دور از کشش بوده اید. من فقط دوست داشتم که برخی از ویژگی های بازخرید او را از دیدگاه اسکیتر پیدا کنم. در حالی که برخی از مواردی وجود دارد که در آن احساس کردم Stockett فاش کردن حقایق تاریخی در رمان بود، ساختن طرح در اطراف این ...

مشاهده لینک اصلی
Kindle DX من دستور داد که امروز نابود می شوم ... و برای همه کتاب های خالص (که من را شامل می شود)، این نیازمندی است، نه یک خواسته. بعد از چندین عمل جراحی چشم، من فقط بیمار از تلاش برای خواندن کلمات در یک صفحه است.با این حال، با وجود چالش های بصری، من تمام 451 صفحه از راهنما دیروز را خواندم. واضح است که این کتاب علاقه من را به خود جلب کرد. با این حال، من شب گذشته در مورد اینکه چرا این کتاب به همان اندازه خواندن غیرمستقیم نداشت، به من نشان داد که چه چیزی اشتباه بود؟ بیشتر از همه، من فکر می کنم این کتاب متضاد بود. به طور خلاصه، یک خانم سفید، خانم اسکاتر پنل - یکی از جکسون، خانم سیسیلیپس، به لحاظ اجتماعی بودن، تعدادی از خدمتکاران آفریقایی تبار آمریکایی را متقاعد می کند داستان او را به او بگوید. چه چیزی در خانه پوسته بالایی اتفاق می افتد؟ چگونه این زنان واقعا خدمتکار خود را خدمت می کنند؟ اگرچه این کتاب ناشناس خواهد بود و هیچ مکان ایفا نخواهد شد، داستان ها جزئیات کافی را ارائه می دهند تا فرض (که این کتاب می تواند در هر کجا در ایالات متحده آمریکا دریافت شود)، اعتقاد را از بین می برد. علاوه بر این، با داشتن منبع کتاب شناخته شده، ممکن است سوژه را به سوءاستفاده اجتماعی سوق دهد، این دهه 1960 در میسا-فتین سپیپی در وسط جنگ های مدنی بسیار شدید است. برای خدمتکاران، کشف به معنای از دست دادن یک کار (بدون امید به گرفتن موقعیت دیگری) و مجازات است که ممکن است شامل دروغ بودن متهم به یک جرم (و زندانی) و یا حتی مجروح شدن و یا کشته شدن شود.علاوه بر تنش اساسی و مراجع خشونت آمیز حوادثی که اتفاق می افتد، کتاب ها را می بیند. در بعضی موارد، من خشمگین بودم و در مورد اذیت و آزار نژادپرستی و تراژدی ها توضیح دادم. اما کاترین استکهت نگه می دارد عقب کشیدن. آن را به عنوان اگر او می خواهد از هر دو راه. اجازه می دهد که ظلم و ستمی باور نکردنی و بی رحمانه را که افراد سیاه پوست به طور مرتب تحمل می کنند، بپردازند اما اجازه می دهد که برخی از مردم سفید پوست و پدال نرم را همه چیز را به موضوع وسیع تر نشان دهند، یعنی اینکه دو زن در هر وضعیت قدرت نابرابر، @ دوستان @ نه. متاسف. شما نمیتوانید هر دو راه داشته باشید. اگرچه بعضی از زنان به خدمتکاران خود اطمینان دارند، آنها علیه اختلافاتseparate اما equal @ که شامل ساخت @ nigra @ توالت در خانه یا گاراژ شما نیستند، به طوری که خانم ها @ مضطرب @ میکروب ها آنها را آلوده نمی کند ورودی های جداگانه، مدارس نامطلوب، سیستم @ justice @ که اتهام سفید را همانند اثبات، و در و بر روی آن قرار داده اند. من نمی خواهم یک کتاب را به من گریه و سپس عقب بر گردیم و بگویم: @ این همه درست است. @ آن همه درست نیست. اگر میخواهید یک کتاب در مورد این زمان وحشتناک در تاریخ خود بنویسید - و در کشوری که نژادپرستی هنوز زنده و خوب است، آن را تمام کنید. این زنان بیشتر شایسته است. آن را بیرون نگذارید و سپس عقب بیاورید و از یک لنز روز Doris Day استفاده کنید. این کار نمی کند

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب خدمتکارها


 کتاب مامان عزیزم...
 کتاب به دنبال لئوناردو داوینچی
 کتاب لگن من را ندیدی؟
 کتاب جلوی دهانم را بگیرم؟
 کتاب برنامه‎ های کاربردی کارت های هوشمند
 کتاب مردگان تابستان