ناسا در تلاش برای جبران اشتباهات مهلکی که موقعیت سیاسیاش را بهخطر انداخته است، به کشفی اعجابانگیز دست مییابد: شهابسنگی در اعماق یخهای قطبی. و این تنها یک شهابسنگ نیست. در درون این سنگ عظیم که در سال ۱۷۱۶ به زمین برخورد کرده، فسیلهایی از حشرات عظیمالجثهای وجود دارد که اثباتکنندهی حیات ماورای زمینی است. از آنجا که اعتبار ناسا در خطر قرار گرفته، این پرسش به میان میآید که آیا این شهابسنگ حقیقی است یا ساختگی؟... *** مرگ به اشکال گوناگونی پا به آن سرزمین گذاشته بود، اما این بار چارلز بروفیِ زمینشناس که سالها با حیاتوحش آن سرزمین دست و پنجه نرم کرده بود، آمادهی تقابل با سرنوشت غیرعادی و مرموزی که انتظارش را میکشید، نبود. چهار اسب سورتمهکش که ابزار زمینشناسی را حمل میکردند، ناگاه با پوزههای رو به آسمان، از سرعت خود کاستند. بروفی از سورتمه پایین پرید و پرسید: چه اتفاقی افتاده، بچهها؟ از خلال ابرهای پارهپاره، هلیکوپتر باری نظامی، با گذر از کوههای یخی، رخ نمود. بروفی با خود گفت: «عجیبه. هیچوقت تو این نقطهی قطب شمال، هلیکوپتری ندیده بودم.» هلیکوپتر در سی متری او بر زمین نشست و غباری از ذرات برف را به هوا فرستاد. سگها عصبی و وحشتزده پارس کردند... ؛
خرید کتاب حقیقت یخی
جستجوی کتاب حقیقت یخی در گودریدز
معرفی کتاب حقیقت یخی از نگاه کاربران
قدرت قلم نویسنده در این کتاب به خوبی مشهود بود ولی داستان و پیچیدگی کل در مقایسه با کتاب های دیگر نویسنده ( مثلا نماد گمشده یا راز داوینچی ) ضعیف بود .
مشاهده لینک اصلی
شش نکته ی تکراری در همه ی کتاب های دن بروان:
1- هواپیما ها یا جت های شخصی. که همیشه شخصیت اول حداقل یک بار سوار میشه!
2- دوتا از شخصیتای جذاب داستان که یکیشون اتفاقا شخصیت اولم هست باهم دوست میشن!
3- شخصیت خوبه ی داستان که همیشه نقش حامی و اینا رو داره در واقع شخصیت بدست! گول نخورید
4- شخصیت اول سه چهاربار مورد حمله ی قاتلان حرفه ای قرار می گیره اما نجات پیدا می کنه. در اکثر مواقع به خاطر هوش و ذکاوتش
5- همیشه پای یه سازمان قوی در میونه. مثلا تو سریه رابت لنگدان همش پلیس و سیا و اینا بودن. اینجا یکم ذکاوت به خرج داده بود از یه گروه قاتل که توسط یه سازمان آمریکایی استخدام شده بودن استقاده کرده بود.
6- گول نخورید! شخصیت بد داستان بعد از فاش شدن این که شخصیت خوب داستان بد بوده، تبدیل به شخصیتی مظلوم و محبوب میشه!
اما در آخر یه ذکاوت خاصی توی این داستان ها هست که اگر از چهارچوب تکراریه داستان ها بگذریم برای من به شخصه خیلی جذابه. اطلاعات جالب و قابل توجهن و به طرز عجیبی انگار نویسنده می خواد بگه وقتی همه ی ما تو آرامشیم در اون ور پرده همیشه جنگ هایی در اتفاقن. شاید خیلی فاجعه آمیز باشن. اما هیچگاه برای ما فاش نمیشن. نمی دونم چی بگم اما به نظر میاد نویسنده علاوه بر داستان همیشه می خواد یه چیزی رو برسونه. دفاع از حقوق زنان؟ دفاع از فرماسون ها؟ راستش درکش برام سخته. گاهی به نظر میرسه ندیسنده فقط اطلاعات رو در چهارچوب داستان گذاشته و هدفش این بوده که اطلاعات مخفی رو در چهار چوب یه داستان که همه فقط برای تفریح می خونن و باورش نمی کنن بگنجونه. خب شایدم تخیلی شدم. اما انکار ناپذیره که توی هر کتاب هدف خاصی برای حمایت یا تخریب چیزی وجود داره.
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب حقیقت یخی
خرید کتاب حقیقت یخی
جستجوی کتاب حقیقت یخی در گودریدز
مشاهده لینک اصلی
شش نکته ی تکراری در همه ی کتاب های دن بروان:
1- هواپیما ها یا جت های شخصی. که همیشه شخصیت اول حداقل یک بار سوار میشه!
2- دوتا از شخصیتای جذاب داستان که یکیشون اتفاقا شخصیت اولم هست باهم دوست میشن!
3- شخصیت خوبه ی داستان که همیشه نقش حامی و اینا رو داره در واقع شخصیت بدست! گول نخورید
4- شخصیت اول سه چهاربار مورد حمله ی قاتلان حرفه ای قرار می گیره اما نجات پیدا می کنه. در اکثر مواقع به خاطر هوش و ذکاوتش
5- همیشه پای یه سازمان قوی در میونه. مثلا تو سریه رابت لنگدان همش پلیس و سیا و اینا بودن. اینجا یکم ذکاوت به خرج داده بود از یه گروه قاتل که توسط یه سازمان آمریکایی استخدام شده بودن استقاده کرده بود.
6- گول نخورید! شخصیت بد داستان بعد از فاش شدن این که شخصیت خوب داستان بد بوده، تبدیل به شخصیتی مظلوم و محبوب میشه!
اما در آخر یه ذکاوت خاصی توی این داستان ها هست که اگر از چهارچوب تکراریه داستان ها بگذریم برای من به شخصه خیلی جذابه. اطلاعات جالب و قابل توجهن و به طرز عجیبی انگار نویسنده می خواد بگه وقتی همه ی ما تو آرامشیم در اون ور پرده همیشه جنگ هایی در اتفاقن. شاید خیلی فاجعه آمیز باشن. اما هیچگاه برای ما فاش نمیشن. نمی دونم چی بگم اما به نظر میاد نویسنده علاوه بر داستان همیشه می خواد یه چیزی رو برسونه. دفاع از حقوق زنان؟ دفاع از فرماسون ها؟ راستش درکش برام سخته. گاهی به نظر میرسه ندیسنده فقط اطلاعات رو در چهارچوب داستان گذاشته و هدفش این بوده که اطلاعات مخفی رو در چهار چوب یه داستان که همه فقط برای تفریح می خونن و باورش نمی کنن بگنجونه. خب شایدم تخیلی شدم. اما انکار ناپذیره که توی هر کتاب هدف خاصی برای حمایت یا تخریب چیزی وجود داره.
مشاهده لینک اصلی