کتاب باورم کن

اثر نیکلاس اسپارکس از انتشارات شادان - مترجم: نفیسه معتکف-دهه 2000

جرمی مارش، به عنوان یک روزنامه نگار علمی با ستون به طور منظم در علمی آمریکایی، متخصص در تخریب فراطبیعی است و دارای عینک و عجیب و غریب است. یک شک و تردید متولد شده، او به شهر کوچکی از بوئن کریک، کارولینای شمالی سفر می کند، مصمم است تا علت واقعی را در کنار ظاهری شبح که در گورستان شهر ظاهر می شود پیدا کند. با این حال، آنچه که او در پی آن قرار می دهد، ملاقات و ناپدید شدن است و به عشق لس ای دانلل، نوه روان شهر می افتد. در حال حاضر، اگر دوستداران جوان هر نوع آینده ای را داشته باشند، جرمی باید یک انتخاب دشوار را انتخاب کند: به زندگی که می داند، بازگردد یا چیزی را که قبلا نمی توانست قبول کند، از جهش جهش بزرگی برمی دارد. یک داستان در مورد شانس گرفتن و قلب شما، اعتقاد بر این است که شما نیز به معجزه عشق اعتقاد دارید.


خرید کتاب باورم کن
جستجوی کتاب باورم کن در گودریدز

معرفی کتاب باورم کن از نگاه کاربران
مناسب تر با عنوان: @ True Velveeta @، این رمان از هر صفحهای پنیر خالی شده است. من اشتباه نکردم، از یک نکته سریع و نیک از کار نیکس لذت می برم، اما او این کار را بیش از این انجام می دهد. @ من باید بروم، باید، نباید، باید، من باید نیست .... @ شخصیت اصلی دردناکانه هر تصمیم گیری را که او می سازد تجزیه و تحلیل، از سفارش لاتین به تعقیب بعد از غواص جنوبی. عاقبت به این یکی وجود دارد، اما مانع از چرخش طرح غیر منتظره شامل قارچ ها و مشت ها می شود، ممکن است قبل از اینکه من آن را بردارم، ممکن است.

مشاهده لینک اصلی
** هشدار اسپویلر ** این کتاب یک کتاب عالی بود. من فقط دو ساعت پیش این کار را انجام دادم و خیلی خوب بود. من پیش بینی می کنم که دو نفر از شخصیت های اصلی که از غریبه های کامل شروع می کنند در عشق فرو می روند. داستان اساسی در مورد یک مرد در 30 سالگی او به نام جرمی مارش است که به بوئن کریک، کارولینای شمالی برای حل یک رمز و راز می رود. مردم گزارش کرده اند که چراغ های عجیب و غریب در گورستان شهر وجود دارد که ناشناخته است. دوریس، یکی از ساکنین شهر، نامه ای به جرمی می فرستد و از او می خواهد به شهرش برود و سعی کند دریابند که از کجا آمده اند. به عنوان روزنامه نگار تحقیقاتی، این کار او بود که افشای تقلب ها، حل اسرار، و بعدا در مورد آنها بنویسد. قبل از ازدواج و طلاق، جرمی قصد نداشت عشق خود را در سفر خود از نیویورک به کارولینای شمالی جستجو کند. او با بسیاری از شهرها ملاقات می کند، بیشتر افرادی که در رستوران ها، ایستگاه های گاز و مهمتر از همه، کتابخانه شهر کار می کنند. جرمی زمان زیادی را با کتابدار صرف می کند، از او می خواهد برای کمک و جایی که او ممکن است کتاب های مفید یا خاطراتی پیدا کند که به تحقیقاتش کمک می کند. او و کتابدار تبدیل به دوستان و شروع به صرف زمان زیادی با هم، در حالی که حسادت رادنی، یک افسر پلیس، با چشم نزدیک است، کنجکاو تماشا هر زمان که آنها دو جایی کنار هم قرار می گیرند و یا در یک رویداد شهر نشان می دهد. اگر چه Lexie، کتابدار و رادنی هرگز رابطه ای پایدار نداشتند، او چندین بار از او خواسته بود تا به شام ​​و چیزهایی مانند آن بپردازد و او همیشه بله گفت. اما، از زمانی که جرمی به شهر آمد، بیشتر وقت او را گرفت. او درباره گذشته اش، والدینش، چگونگی مرگ آنها، پدربزرگ و مادربزرگ و چیزهای کوچکی درباره جایی که او بزرگ شده و دوران کودکی اش یاد گرفته است. هنگامی که همه چیز برای Lexie خیلی جدیتر شد، که بیش از یک بار توسط مردانی که از طریق آن صدمه دیده بود آسیب دیده بود، به خانهیی که با جرمی صحبت میکرد، فرار میکرد، و فقط یک یادداشت مبهم برای او در کتابخانه میخواند. خوشبختانه برای او، جرمی تقریبا همه چیز را به یاد Lexie به او گفت، و او را طولانی برای کشف کردن جایی که Lexie رفت. در نهایت، آنها در عشق فرو می روند، اما جرمی هنوز مجبور است به نیویورک برود. جری در حالی که دلش برای غم و اندوه و افکار کوچکی بود، در کنار لکسی که از روی ذهنش در خانه راه می رفت، جرمی در چند روز قبل از مادرش، دوریس، مادرش، او را شگفت زده کرد و در خانه اش نشان داد. او به او گفت که Lexie در مورد رفتن به ازدواج با رادنی دروغ می گوید، به طوری که او نمی خواهد بیدار بماند در شب تعجب که چرا جرمی هرگز برای او آمد. جرمی تصمیم گرفت که او را دوست داشته باشد و او به سادگی نمی توانست تصور زندگی بدون او را داشته باشد، بنابراین او به کارولینای شمالی رفت تا با Lexie باشد. Doris در هواپیما با او بود و او ترمینال را با او برداشت، Doris خانه را در ماشینش رانندگی کرد و سپس آن را قرض گرفت تا شهر Lexie را جستجو کند. پس از همه جا نگاه کرد، متوجه شد که کجاست. جرمی درست بود، و او را در قبرستان خود در قبر بون کریک پیدا کرد. جرمی به خرید یک خانه در آنجا رسید، یکی که لکزه به او کمک کرد. این کتاب با یک معجزه کوچک به پایان می رسد، یکی که در آن جرمی گفته شده و متقاعد شده است هرگز به دلیل دلایل بیولوژیکی اتفاق نمی افتد. و شما باید کتاب را بخوانید تا بفهمید چه اتفاق می افتد. =]

مشاهده لینک اصلی
این را در یک فروشگاه مجاز انتخاب کردید. من با بعضی از کتاب های دیگر Sparks آشنا شدم که به فیلم ها اقتباس شده بود، اما هرگز توسط او خوانده نشده بود. این خوب بود. Sparks دارای استعدادی برای ایجاد شخصیت های جالب و قابل توجه است (حداقل زمانی که آنها آزار دهنده ای احمقانه نیستند)، و نوشتن خوب است. داستان اینجا بد نیست یا ... یا حداقل همه چیز بد نیست. متأسفانه، عناصر خاصی در مورد مضطرب بودن به شما می گویند. *** اخبار فلش *** زنان هوشمند پیدا کردن بچه هایی که عشق خود را پس از 2 روز اعلام می کنند و رول در یونجه به عنوان عاشقانه و جذاب است. برعکس، ما آن را کمی وحشت زده می بینیم. این باعث نمی شود که قلب ما پیتکراینی شود و یا گونه های ما قرمز شود. اگر تنها او روابط را کشف کرد، فکر می کنم ممکن است بیشتر قابل اعتماد و رضایت بخش تر باشد. به طور کلی، خواندن آسان با برخی از ویژگی های بازخرید، اما همچنین به کلمات کلیدی و کلیشه ها. گفتم، دومین کتاب را در این مجموعه در همان فروشگاه مجوز خریدم، و بعضی اوقات آن را خوانده ام. Id همچنین یکی دیگر از این نویسنده را بخوانید وقتی که من در خلق و خوی برای صمیمی و قابل پیش بینی است.

مشاهده لینک اصلی
این کتاب من را در حکم از دست داد، نام او را مانند نماز نفس کشید @ که هرگز در زندگی واقعی اتفاق نخواهد افتاد. و اگر این اتفاق افتاد، می تواند خشونت آمیز باشد.

مشاهده لینک اصلی
قبل از هفته گذشته، من یک دختر 22 ساله بودم که هرگز رمان نیکلاس اسپارکس را خوانده بود یا به همین دلیل یکی از سازگاری های فیلم هایش را دیده بود. میدانم! مردم برای من انتقاد کردند، و من تقریبا احساس کردم که کارت زنم را لغو می کند یا چیز دیگری. برای مقابله با این وضعیت، یک تابلو بزرگ از کار خود را در تابستان امسال خریدم (آنها گاراژ فروش ارزان بودند!) و تقریبا یک سال کامل بعد، من در واقع نشستم تا یکی را بخوانم. جرمی مارش یک روزنامه نگار علمی است که ضربات خود را در معرض دود و آینه های پشت وقایع فراطبیعی قرار می دهد. جرمی تصمیم می گیرد که یک سفر سریع به کارولینای شمالی را انجام دهد تا نور های شبح اسرارآمیز را در گورستان بون کریک به نمایش بگذارد. شهر بوئون کریک، یک شهر پر از شهر، با سهم عادلانه خود از عجیب و غریب، برای ارائه یک نیویورک متولد و متولد شده مانند جرمی نیازی به ارائه ندارد، اما برخورد با یک زن زیبا او را به فکر همه انواع چیزهای دیوانه. Lakeside Darnell کتابدار شهر و یکی از ستونهای جامعه بون کریک است. Sheâ € ™ ثانیه تجربیات خود را با جهان بیرونی و تصمیم به بازگشت به خانه، سوگند یاد کرد که او هرگز از شهر کوچک شهر خود را دوباره از دست بدهند. لکسی و جرمی گرفتار می شوند، اما با هر دو دارای شخصیت های قوی و خیره کننده، چگونه می توانند در رابطه با کارهایشان کار کنند، زمانی که قلب آنها در دو مکان مختلف قرار می گیرد؟ رمانتیک به شیوه ای غیر گرافیکی (بدون قفسه ها یا اعضای خیره کننده و یا هر چیز دیگری ) با اشاره به فوقالعاده، این کتاب، \"جیمیل\" جوجه را روشن کرده است، اما به نظر من چیز من نیست. نه صدایی سکسی، اما طرفدار بزرگ داستان عاشقانه از دیدگاه مرد بود، به این دلیل که لکسی را کمی نسبت به من نسبت داد. Sparks از نقطه نظر Lexie به Jeremy تغییر کرد، اما به طور کلی، جرمی شخصیت اصلی بود و من بیشتر نمی توانم انگیزه های Lexie را درک کنم. یا، خوب، باید بگویم که من آن را درک کردم، اما من این را باور نکردم. طرح نیز بسیار قابل پیش بینی بود، و پایان بیش از یک پنیر کمی بود. همچنین یک طرفدار بزرگ از Sparks درام اضافی اضافه شده بود. روابط باید آسان باشد! سرگرم کننده! پشت سر گذاشت! شخصیت های Sparks کوه ها را از موهبت ها بیرون می کشند، در مورد غیر مسائلی مبارزه می کنند، دروغ می گویند تا از احساساتشان صحبت کنند و وقتی سخت گیر می شوند، فرار می کنند. زندگی سخت نیست! من از داشتن روابطی که در آن مردم فقط می توانند صادق باشم متأسفم، من از شنیدن دوستانم در مورد درام هایی که در زندگی عاشقانه شان اتفاق می افتد، نفرت دارم، و از اینکه با خواندن داستانی در مورد شخصیت های خیالی، متنفرم. مسئله بزرگ هنگامی که یک لعنتی باستان نفوذ خود را از بین می برد و باعث می شود که شما با همسر خود به مرگ برسید که برای تحمیل بدهی های خون، یک ستاره کراسد. مشکل کوچک؟ مردی که دوستش دارید در یک ایالت متفاوت زندگی می کند. فرضیه جالب بود و شما می توانید بگویید که Sparks یک پیشگام قدیمی است، زمانی که به نوشتن می پردازد: کتاب او به زیبایی باز می شود، داستان های پشتی از شخصیت ها به صورت یکپارچه منتشر شد، و نوشتار فریب خورده بود . با این حال، وقتی به احساسات می آید، من فکر می کنم اسپارکس علامت را از دست داد.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب باورم کن


 کتاب برنامه نویسی با Python 3 (پایتون 3)
 کتاب LabVIEW برای همه
 کتاب زندگانی حضرت فاطمه (س) و دختران آن حضرت
 کتاب جاسوس خوب
 کتاب خدای مرده زاد
 کتاب درآمدی بر هرمنوتیک بایبلی معاصر