کتاب بالاخره یه روزی قشنگ حرف می زنم

اثر دیوید سداریس از انتشارات نشر چشمه - مترجم: پیمان خاکسار-دهه 2000

دیوید سداریس، پرمخاطب‌ترین طنز نویس پانزده سال اخیر امریکاست. تمامی کتاب‌هایش با مقیاس نجومی پرفروش‌اند. تا کنون تها در امریکا هشت میلیون نسخه از آثارش به فروش رسیده است. البته پرطرفدارترین و بهترین کتابش همین است که در دست دارید.
بالاخره یک روزی قشنگ حرف می‌زنم در سال 2000 منتشرشد. همه آن را ستودند، هم منتقدان دوستش دارند و هم خوانندگان.سداریس برای این کتاب از طرف مجّله‌ی تایمز، طنزنویس سال لقب گرفت.


خرید کتاب بالاخره یه روزی قشنگ حرف می زنم
جستجوی کتاب بالاخره یه روزی قشنگ حرف می زنم در گودریدز

معرفی کتاب بالاخره یه روزی قشنگ حرف می زنم از نگاه کاربران
Me talk Pretty one day, David Sedaris (1956)
Me Talk Pretty One Day, published in 2000, is a bestselling collection of essays by American humorist David Sedaris. The book is separated into two parts. The first part consists of essays about Sedaris’s life before his move to Normandy, France, including his upbringing in suburban Raleigh, North Carolina, his time working odd jobs in New York City, and a visit to New York from a childhood friend and her bumpkinish girlfriend. The second section, @Deux@, tells of Sedaris’s move to Normandy with his partner Hugh, often drawing humor from his efforts to live in France without speaking the French language and his frustrated attempts to learn it. Prior to publication, several of the essays were read by the author on the Public Radio International program, This American Life.
تاریخ نخستین خوانش: بیست و نهم ماه دسامبر سال 2013 میلادی
عنوان: بالاخره یه روزی قشنگ حرف میزنم؛ اثر: دیوید سداریس؛ مترجم: پیمان خاکسار؛ مشخصات نشر: تهران، نشر چشمه، 1391؛ در 234 ص؛ اندازه 5/21 در 5/14 س.م، شابک: 9786002291134؛ موضوع: داستانهای طنزآمیز نویسندگان آمریکایی قرن 21 م
مجموعه‌ ای از مقاله‌ ها و یادداشت‌های طنز: «دیوید سداریس» نویسنده‌ ی امریکایی است. پیمان خاکسار در مقدمه‌ ی کتاب درباره‌ ی رفتن سراغ نویسنده‌ هایی همچون: سداریس، و معرفی آن‌ها به خوانشگران فارسی‌ زبان می‌نویسد: «ممکن است با دیدن عناوین بعضی از کتاب‌هایی که ترجمه کرده‌ ام با خودتان بگویید این نویسنده‌ ها دیگر کیستند؟ شاید پیش خودتان فکر کنید که خاکسار دوست دارد نویسنده‌ های بی‌ اهمیت و ناشناخته را از تاریک‌ترین کنج‌های ادبیات جهان پیدا کند و آثارشان را ترجمه کند. این‌طور نیست. این نویسنده‌ ها مهم‌ هستند؛ شاید مهم‌تر و مشهورتر از کسانی که آثارشان در ایران ترجمه و خوانده می‌شود. در دورانی که مخاطب ادبیات بودم و ترجمه نمی‌کردم همیشه برایم سؤال بود که چرا هیچ مترجمی سراغ این آثار نمی‌رود؟ شاید همین باعث شد به ترجمه روی بیاورم تا نویسنده‌ هایی را که دوستشان داشتم، ولی آثارشان به فارسی ترجمه نشده بود را به شما معرفی کنم تا در لذت خواندن‌شان باهم شریک شویم. دیوید سداریس هم از همین دسته نویسندگان است.» ا. شربیانی

مشاهده لینک اصلی

ریویو رو دو بار نوشتم و پاک شد و منم خب لجباز بازم می نویسم. با پی سی دیگه ای دارم می تایپم و خعلی تحت فشارم. :دی خیلی خلاصه می گم. من آدمی ام که دنبال خندیدنم و این کتاب بهم ندادش راستشو بخواین. نه این که اصلاْ نخندم یا بگم لوس و خنک و مسخره بود. ولی اون قدرام خنده دار نبود. نهایت خندیدنم یه پوزخند دو ثانیه ای بود. البته این وسط چیزی هس که طنز رو حساس می کنه و اونم ظرافت های ادبی و زبانی و همچنین فرهنگی و ارزشی و عرفی هس. این جاس که مترجم به چالش کشیده میشه و همت و زحمت می طلبه و خلاقیتش سنجیده میشه. با این حال مترجم و نویسنده تقریباْ بی تقصیرن و بر می گرده به همون جریان ظرافت ها و اینا. اما دلیل سه دادنم هدف طنز بود. ینی نقد. نقد اجتماعی و اخلاقی و فرهنگی نویسنده که خاطراتشو به شدت صادقانه و خالصانه بیان می کرد و باعث شد من دیدم به خودم و زندگیم عوض شه. ینی کم تر به خودم سخت بگیرم و این قد غرغرو نباشم و بدخلقی نکنم. فک کنم همین برای یه نویسنده کافی باشه. مگه چه انتظاری از مخاطبش داره جز تاثیر گذاری و به فکر فرو بردنش؟

مشاهده لینک اصلی
من فقط برای دیوید سداریس مراقبت نمی کنم. وجود دارد، من این را گفتم با این واقعیت صلح برقرار کرد. من به عمق قلبم خیره شده بودم و مجبور شدم خودم را تنها به نتیجه گیری آشکار اما غیر قابل قبول برسانم. من فقط برای دیوید سداریس اهمیتی ندارم. به نظر من، برای مبارزه با وجودی، برای رسیدن به این نتیجه، دقیقا همین طور بود نوع فردی که باید دیوید سداریس را دوست داشته باشد. من یک نسل ژرال سارکوزی هستم با حساسیت بیش از حد توسعه یافته. من لذت بردن از خواندن مقالات شخصی در مورد وقایع خشن و تحقیر آمیز در زندگی شخصی مردم است. کمدی کم نظیر ژانر مورد علاقه است. من خودم را در آینه نگاه می کنم و تمرین می کنم. جهنم، من حتی می خواهم گوش دادن به این زندگی آمریکایی در NPR. من دقیقا هدف جمعیت را برای جنجالی و جنجالی که آقای سداریس از تجارت او می کند، متمرکز می کند. اما من فقط برای دیوید سدریس مراقبت نمی کنم. او را به طور کامل غیرقابل استفاده می کنم. او به عنوان نوعی از افرادی که ممکن است سرگرم کننده باشد برای داشتن یک آبجو با آن روبرو می شود، اما پس از آن، hed احتمالا از شما پشت سر شما سرگرم کننده است. وقتی که من این کتاب را خواندم، فکر کردم داستان و شخصیت او کمی رنگارنگ و کمی بیش از حد کامل بود تا درست باشد. و همانطور که او داستان های دوران کودکی خود را می گوید، او به عنوان یک همجنسگرا 40 ساله ای که در یک بدن هشت ساله به دام افتاده است، می آید (وای، این جمله صحیح نیست!). پس از پایان این کتاب، متوجه شدم که آقای سدیریس در تعریف یک مفهوم ازtruth @ به اشتراک گذاشته شده است - برخی از نمونه ها اغراق آمیز بودند. و، توسطexaggerated، من به معنی @ کاملا ساخته شده @. اما این آگهی ها به منظور جلوگیری از شور و شوق شور و شوق لانه از طرفداران خود را کمی انجام داده اند. من با افرادی مواجه هستم که بر خلاف تظاهرات من علیه من، واقعا مثل دیوید سداریس هستم. به نظر می رسد کار آقای آقای سداریس برای یک سطح معینی از پیچیدگی یک آزمایش لاکتوم است. اگر به مردم بگویید که شما فقط برای دیوید سداریس مراقبت نمی کنید، آنها به شما نگاه می کنند، مثل اینکه شما یک قرص را در یقه ی پیراهن خود قرار داده اید، شش بسته پیر Milwaukee در یخچال و یک تیوو با نژادهای NASCAR پر شده است. خوب، من برای یک نفر حاضر به کبوتر نیستم. و امروز، من از تمام افرادی که باهم دوست هستند دعوت میکنم تا به من بپیوندند! و، با هم، ما می توانیم ... Sedaris مانند نیست. بگو با من! با صدای بلند، افتخار ...... و ما فقط برای دیوید سداریس مراقبت نمی کنیم!

مشاهده لینک اصلی
که در مورد آن را جمع بندی می کند. به خاطر اینکه این نکات را به این جمله ها می گویند؟ آیا شما سعی می کنید چیزی به آقای سداریس بگویید؟ من فکر نمی کنم فکر میکنی خنده داره؟ Meh، نه خنده دار. ویژه شما هم این خاص نیستید شما یک نویسنده، فقط یک نویسنده دیگر است. معامله بزرگ چیست؟ همانطور که گفتم، من برای داستان های کوچک شما اهمیتی ندارم. به طور جدی، عزیزم، من عصبانی نیستم

مشاهده لینک اصلی
عجیب و غریب، تلخ، تلخ، لذت بخش. مادر من کتابم را به من داد. من در فرانسه در آن زمان زندگی می کردم، بنابراین او فکر کرد دیوید سداریس و من یک تن مشترک داشتم. او برای چاپ یک پیام شخصی به پسر همجنس خود در فرانسه به یک کتاب فروشی Sedaris رفت. پس از انجام خواندن، او پرید تا او را برای نوشتن یادداشت به من، @ دیوید! پسر من همجنسگرا است! هس در حال حاضر در فرانسه زندگی می کند، لطفا این کپی را برای او امضا کنید! @ او قبلا فرایند امضای صحیح را شروع کرده بود، پایین ردیف ها بود. او به طرز ناخوشایندی به شما نگاه می کند و سپس به شما می آید. @ سپس او ردیف خود را پر کرد و همه ی دیگران را برای اولین بار انجام داد و همه را در ردیف او از او متنفر می کند (تصور کنید خشم یک ردیف طرفداران دیوید سدیاریس). هنگامی که او در نهایت به او رسید - آخرین - او گفت،name؟ و او داستان خود را در مورد من شروع کرد: @ Tim. من 17 ساله هستم و همسرم هم همینطور در فرانسه زندگی می کنم، بنابراین اگر شما می توانید چیزی در مورد فرانسه بنویسید @ او کتاب خود را پشت سر گذاشت، بدون اینکه چیزی را از نام من بشنود، به جای آن نوشت: چیزی است که با دستورالعمل بد انجام می شود عنوان کتاب وقتی که من از فرانسه برگشتم، مادر من این کتاب را به من داد، اما تمام احترام به نویسنده را از دست داده بود. @ او یک کتاب خوب بود، اما او احمق کامل بود، @ او گفت. مادران من تجربه کنار، من مطمئن Sedaris در واقع یک شخص بی روح و بی رحمانه نیست. اگر بخواهید نور را که توسط یک هوشمندانه و جادوگر همجنسگرا خواندی، این یک کتاب عالی است.

مشاهده لینک اصلی
من در مورد این موضوع خیلی فکر کرده ام و به این نتیجه رسیده ام که دیوید سدیریس یکی از بدترین انسان ها در تاریخ است، یعنی از آنجایی که انسان ها ابتدا توسط یک بی کفایت، جری لوئیس مانند خدا یا توسط تغییرات نامناسب اختراع شد از پدیده های طبیعی. این یک قضاوت اخلاقی نیست آن را بیشتر شبیه زمانی که کسی به شما می گوید که شما اسفناج در دندان های خود گیر کرده است. هر دو گزارش فقط یک واقعیت و یک سرویس عمومی است. از آنجا که پس از همه، شما نمی خواهید تمام روز را با اسفناج در دندان های خود بگذرانید و نمی خواهید زندگی خود را اشتباه بفهمید که دیوید سدیاریس شر و بدبختی نیست. شاید از دیوید سداریس متنفرم (به طور خلاصه؛ نه با نفرت فجیع من برای ماریا کری)، زیرا تصور می کنم که تمام این زوج های جوان جوان در جی کیو، ژاکت های پشمی را برداشتند که سرشان را مانند خانم هاول می اندازند، خنده در ضعف او اما طنز مدرن. شاید آنها در Toyota Highlanders خود رانندگی کنند تا سخت افزار Restaurateur را برای نگاه کردن به دستگیره های فولادی و فولکس واگن های ویکتوریا نگاه کنند. آیا شما به بلوبرک افتاده اید؟ آنها احتمالا در آنجا زندگی می کنند و کاشی های گرم و گرمایش حوله در حمام خود دارند. زنان همه مانند کارولین بیسنت کندی (قبل از تصادف هواپیما) به نظر میرسند و این مردان به نظر میآیند که پسر در The Hangover ازدواج کند. دیوید سداریس همجنسگرا برای این افراد است، درست است؟ آنها همه لیبرال هستند، مطمئنا، اما خارج از بلوک بروک ارتباطات همجنسگرا خود را محدود به صنعت خدمات است. کارمند خانوار در Lord \u0026 amp؛ تیلور، آرایشگر، و یا یکی از پیشخدمت های شلوغ در مگیانیوس که با سبد نان آشفته هستند. شما می دانید، A-Team معمولی از مردان دباغی با ساق پا و فورنال های hyperreal. آنچه که من می گویم این است که دیوید سداریس لوازم جانبی خوب است. مطمئنا، پدربزرگ و مادربزرگ شما ممکن است برخی از طنز خود را رنگی یا ناراحت کننده پیدا کند، اما در سن سارا سیلورمن هز تقریبا عجیب و غریب است. جنس مقعد (و مقبولیت آن) درخشندگی بمبئی در دستان اوست. و آن Kerrunk، kerrunk صدا شما می شنوید ژان ژن در غار خود غلبه (و خودارضایی در شمع مدفوع خود را). در حال حاضر 21 نفر در لیست دوستان من که این کتاب را ارزیابی کرده است. تنها دو نفر آن را کمتر از سه ستاره تعیین کرده اند. خودتان را دفاع کنید، کلم بورژوایی. منظورم این است که با مهربانی شما احتمالا فکر Bob Saget خنده دار بود در آمریکا Funniest صفحه اصلی فیلم بیش از حد، آیا شما نیست؟

مشاهده لینک اصلی
سداریس یک نوع نویسندۀ کثیف است. بعد از آخرین چندین بار سنگین، من یک پاک کننده شال نیاز داشتم و این یکی را تحویل داد. از خیانت زبان (که نیاز به گفتار درمانی)، به یک معلم موسیقی نادان و برخی لحظات جالب خنده دار در زندگی او بود، خاطرات خود را به من آویزان با صدای بلند و صحبت کردن در مورد آن را به هر کسی که در اتاق بود. اما، افسوس، یک سوم از راه در آن، آن را به عنوان خوانده شده به عنوان خوانده شده و من به سرعت خسته شدم. آنچه شروع شد به عنوان یک نفس از هوای تازه تبدیل شد، اما در نهایت gasp نهایی شد. دو سوم ریش تراش تیز؛ آخرین 3، نوع خسته کننده. برای آن امتیاز من این 3.5 ***

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب بالاخره یه روزی قشنگ حرف می زنم


 کتاب مبانی هنر مسیحی
 کتاب کشف و خلق فرصت های درآمدساز
 کتاب مامان عزیزم...
 کتاب به دنبال لئوناردو داوینچی
 کتاب لگن من را ندیدی؟
 کتاب جلوی دهانم را بگیرم؟